به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در دهه پنجم انقلاب اسلامی قرار داریم؛ دههای با میدانداری نوجوانان و جوانانی که باورها و سلایقشان به هر دلیل با آرمانهای جوانان دهه 60 و 70 تفاوتهایی دارد، از فضای جنگ و حماسه و انقلاب فاصله گرفتهایم و هرچند نسل انقلاب یاد آرمانها میکنند، نسل کنونی خود را مقلد آن چیزی میدانند که در بستر رسانه و شبکههای اجتماعی رقم میخورد. طبعاً در بستر فضای مجازی نابسامان کشورمان نمیتوان انتظار داشت جوانان با تربیت انقلابی خو بگیرند، زیرا با تهاجم یا درواقع تجاوز فرهنگی بیگانگان مواجهیم و تلاشهای جبهه انقلاب اسلامی با سوء مدیریت ها خنثی شده است.
بیتردید کنشگران رسانهای متعهد و دلسوز در این دهه از انقلاب نمیتوانند با راهبردها و رویکردهای اوایل انقلاب و محدود به همان ابزارها و روش ها وارد فضای اقناع افکار عمومی شوند، به جذب مخاطب بیندیشند و با جنگ شناختی دشمنان مقابله کنند.
قدرت رسانهها بهگونهای است که جهان ازجمله مردم کشورمان در حال لمس پدیده «ارتباط جمعی شخصی» هستند
در حوزه اجتماعی و رسانه از چندین سال قبل با پدیدهها و آرایشهای متفاوت مواجه بودهایم که اوایل انقلاب چنین فضای رسانهای وجود نداشت. در این فضا که رقابت تنگاتنگی میان جبهه رسانهای انقلاب اسلامی و ضدانقلاب خارج نشین و ابزارهای داخلی شان وجود دارد، توجه به «روایت اول» میتواند در کاهش تبعات اجتماعی یک حادثه و غالب شدن فضای رسانهای به نفع مردم و کشور اهمیت بالایی داشته باشد.
این موضوع متأسفانه در ماجرای فوت ناگهانی مهسا امینی رخ نداد و روایت اول را ضدانقلاب بیان کردند، وارد موج سواری شدند، فضاسازی علیه پلیس، نیروهای بسیج و حافظان امنیت شکل گرفت و در جنگ تمام عیار شناختی و پیچیده، دشمنان موقعیت بهوجود آمده از ضعف رسانهای را به کف جامعه کشاندند.
قدرت رسانهها بهگونهای است که جهان ازجمله مردم کشورمان در حال لمس پدیده «ارتباط جمعی شخصی» هستند و نمونه آشکار آن تبعیت محض و حتی سرسپردگی بیچون و چرای جوانان این دهه به آن چیزی است که نخستینبار از یک واقعه روایت میشود، خواه غلط یا درست باشد.
باید با این واقعیت کنار آمد که دیگر دوران انحصار رسانههای رسمی و حاکمیتی نیست و جوانان این نسل که به دلیل ضعف فرهنگی و تربیتی جسورتر و البته بی محاباتر از جوانان نجیب و سر به زیر سالهای گذشته هستند، میتوانند در بستر شبکههای اجتماعی آن چیزی را بیابند که جرقه اش در ذهنشان شکل گرفته است. درواقع شبکههای اجتماعی فضای مشارکت همگانی را در تولید و توزیع پیام فراهم کرده است و در این بستر بی حد و مرز عناصر ضدانقلاب با فضاسازی علیه ایران میتوانند علاوه بر ضربوشتم جلوه دادن یک فوت طبیعی، کودتای مصنوعی در شهرها بهراه بیندازند و جوانان غافل از سواد رسانهای را همراه خود کنند.
جوانان این نسل سراپا سؤال و ابهام اند، از انقلاب و شرایط اجتماعی سؤال دارند تا مشکلات اقتصادی، سیاسی و…؛ بنابراين باید فضای ذهنی جوانان را شناخت، به ابهامات بهصورت قانع کننده پاسخ داد و بر مخاطب اثر گذاشت تا زمینه جذب و مشارکت آنها در تحولات اجتماعی فراهم شود.
در بُعد رسانهای باید وحدت رویه میان جبهه رسانهای انقلاب اسلامی شکل بگیرد تا در ابتدا مانع از شکلگیری ابهام و شبهه شد و وقتی شکل گرفت، با پاسخ های مستدل و منطقی رفع شبهه شود. رسانههای معاند در ماجرای فوت مهسا امینی با سلاح شبهه و دروغ پردازی وارد میدان شدند و ضعف در پاسخ گویی که ریشه در مبهم بودن ماجرا برای جامعه و مسئولان رسانهای داشت، بزرگراه خلوتی را مقابل بی. بی.سی فارسی و ایران اینترنشنال باز کرد تا با اتهام زنی، روی ذهن جوان تشنه واقعیت بتازانند.
علاوه بر اين، باید از آنچه گذشت درس گرفت و آسیب شناسی کرد تا شاهد تکرار حوادث تلخ مشابه نباشیم، باید فضای بدون نگرانی و محدودیت برای رسانههای داخلی با هدف مقابله زودهنگام با محاصره تبلیغاتی دشمنان باز باشد. با وجود این، بدون شناخت دقیق اطلس نوین رسانهای، آگاهی از ظرفیتهای رسانههای داخلی و نیازها و ذائقه مخاطبان و کاربران شبکههای اجتماعی، تأثیرگذاری بر آنان امکانپذیر نیست.